باید باز چیز خیلی شاعرانه ای بنویسم باید برای هر زنی دوشعر برای هر سربازی دو شعر و برای هر رودی دوشعر و برای هر زنی که خودش را در رودی می شورد بیست شعر و برای هر سربازی که زنی را در رودی می شوید دویست شعر بنویسم به ادیت کردن نمی رسم به ادیت کردن نمی رسیم وقت نیست وقت نیست وقت نیست فقط دو تا درنای کاغذ دیگر بسازم تمام است می توانم چشمهام را ببندم و آرزو کنم نگاه کنم ببینم تو لخت مثل یاس توی گلدان خانه ای و نرم مثل لیف صابونی زیر دوش خانه ای و سفید عین ملافها ها وا روی رختخواب نشسته ای و راحت عین مبل دستهات را باز کرده ای تا تلوزیون ببینم الان یادم آمد که فعلن ولی باید چیزهای خیلی شاعرانه بنویسم
[+] --------------------------------- 
[0]