آدم افسرده از خودش بیزار است
آدم افسرده
مثل یک درخت لاغر بی آزار
شاخهاش را
دراز می کند
و سینه اش را می دهد به شیرها
مثل جنده های سرباز خانه
مثل سینه های جنده های سرباز خانه
مثل خنده های سرباز های مست
مثل جیغ های کوتاه و
شرم
شرم بر شمای پدرهای روحانی
شرم بر شمای سایه ها و چادرها
شرم بر شمای لنگهای باز
و آدم افسرده
فکر می کند کلمات
که مثل آب بدن
از جوارح جنده های سربازخانه ها جاری است
برای او
welbutrin نخواهد شد
و فکر می کند که کیر کلفت
Zoloft بی اعتبار و تنهایی است
حدیث رفتن مغز
سل به سل
شرحه تا شرحه
رگ به مرگ
و آدم افسرده
به شب تکیه خواهد داد
و صدای هق هق سربازخانه ها را
گوش خواهد کرد
و با بیزاری
ارتش را
ترک خواهد کرد
[+] --------------------------------- 
[0]