زیر ناخن تهرون
"بز باش باس رنگ و جلاش طلا باشه بز باش روغن_مزه, شوم آدمای داشش نیست. این آشغال و بردار ببر برا من غذا بیار" یه "طورم گفت غذا انگار قراره چی باشه ابرام صداشو شنیده بود "کره بکن گلش یا یک نموره ناخن توش زعفرون بزن یک کمک کوفت کرد رفت شاید" میگم "آبگوشت رو آخه..." گفت "زر نزن بالای طاقچه است این مردک کیری تا سیر نشه نمیره مشتری پرونه با یکی یخه میشه خر بیار و اینها میشیم" توله سگ نشسه بود زل به مشتریها یه چیزیم توی دستاش می گردوند" ابرام از ته مغازه داد زد " "هوی غلام بجنب هر کار می کنی بکن شرشو ولی بکن" بعد زیر لب با خودش گفت "بشاش توش اصلن..."
[+] --------------------------------- 
[0]