Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
مردابی و بخارا

جهالت از پای دیوارها شروع شد
و تا لب هره آمد
پرده را تار کرد
و چشمهای درشتش را
به شیشه ی خانه ها چسباند

- بابا گفت
زامبی آمده
زامبی آمده
فرار کنید
و به در شلیک کرد
صدای ناله ای آمد
و عمو بر زمین افتاد

- مادرم همیشه چارده ساله است
مادرم همیشه چارده ساله می ماند
حالا زرد
حالا نحیف
مادرم همیشه چارده ساله می ماند

- پنج شنبه من را فروختند
پنج شنبه
روز بازی بچه هاست
روز چای خوردن است
روز عروسی
بچه ها را نباس
پنج شنبه ها فروخت

- زری یک نوار صاد ساده است
یک نخ بیخود طلایی
که وقتی در بیاوری
کش
می آید
زری تجمل بیهوده بود
زری را از خانه بیرون کشیدند

پسر عموها آمدند
و چشمهایشان را به شیشه چسباندند
دست بابا
روی ماشه می لرزید

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM