ریپ
به محمد می گفتم دلیلی ندارد که همه ی کارهای آدم براساس منطق باشد. می گفتم فکر می کنم که خوشگلی آدمها لااقل در نظر من به دیوانه بازی هایشان است. فکر کردم کلن آن مزخرفی که بهش می گویند نبوغ همین لحظات ساده ایست که آدم غیر منطقی رفتار می کند کار عجیب می کند. اینکه شعرهایش را توی رودخانه می شوید یا مجسمه های شنی اش را می دهد به موج. فکر کردم زندگی من تلاش برای همین شدن است برای تجربه ی این برقهای کثافت که گاهی گداری درخششی
و فکر کردم ایراد دارد اگر آدم این لذتش را به دست زندگی محدود کند و فکر می کنم که حالت محدود شده ی بی منطقی دیگر زیبا نیست. یعنی آدمی زیباست که مطلقن گاهی ریپ می زند در همه چیز ریپ می زند. نه اینکه کلن دیوانگی هایش را به یک چیز خاصی محدود کرده است.
به محمد نگفتم ولی با افتخار به خودم گفتم من در تمام این سالها ریپ زده ام به صورت همواری در همه چیز و به این ریپ ها افتخار می کنم...
[+] --------------------------------- 
[0]