علی ته دره اس
بابات ته دره اس
دخترم
چشای سیاهتو ببند
پرواز کن
باباتو نجات بده
بابات خسته است
نای راه رفتم نداره
شش برا سیگار کشیدن نداره
دستاش می لرزن
نفس نداره
و از این چیزا
نامه رو
پاره کردم انداختم
توی دریاچه ی سیای خودم
که مثل چشای بچه ها صافه
خیلی سخته آدم
تنها موجود زنده ی دنیا باشه
خیلی سسخته کلن
[+] --------------------------------- 
[0]