دنیا موضوعی برای شاعرها ندارد
باید تبر بخرم
برای بریدن خودم کامل
قطعه قطه خودم را روی یخ بگذارم
چشمهای داغم را
تخمهای داغم را
زبان داغم را
دستهای داغم را
خطی همینطور پشت هم
توی شعر پشت هم بگذارم
تکه
تکه
تکه
کنم خودم را
و خون قطره قطره از فریزر
بر زمین بریزد
راه بگیرد در
زوار زرد فلزی
مثل اشکهای تازه سال دخترها
[+] --------------------------------- 
[0]