شلنگ آبی خونه یه سوراخهای ریزی توش داشت که اگه آب رو با فشار باز می کردی انگشتت رو می گرفتی سر شلنگ برا آب دادن باغچه از اون سوراخها فواره های ریز کوچیک در می اومد که شبیه هیچ فواره ای نبود. ظهرهای بیکاری شلنگ رو باز می کردم برای اون فواره کوچولو ها مامان می اومد گیر می داد که سر ظهر گلا رو آب نده خراب می شن یا میگفت آب رو هدر نده قبض آب این دفعه اومد انقد. من ولی توی کار جوجه فواره های خودم بودم
[+] --------------------------------- 
[0]