فهیمه فهیمه فهیمه
سلام خانم مهربان رحیمی
حالا که مرده اید می شود با شما حرف زد
- من هیچوقت هژده ساله نبوده ام
آدم هژده ساله ای نمی شناسم
الان که آمدم آمریکا تازه معنی هژده را فهمیدم
هژده بورتر است
و چشمهایی شبیه دریا دارد
و همش ساحل را
پریهای دریا را
دوست دارد
دونده تر است
من با هژده
بسیار صمیمی هستم
من و هژده
دوستانه هم را
کس خل صدا می کنیم
راستش خانم رحیمی
یک بار نامه ای برای کسی نوشتم و اشکم روی نامه چکید
بعد یاد شما افتادم
یاد آنهمه کتابهایتان
بوس های کوچک توش
جلدهای شومیز صورتیش
توی دستهای صورتی های شانزده
راستش خانوم رحیمی
حالا که مرده اید
بیایید با هم صمیمی تر باشیم
[+] --------------------------------- 
[0]