"جان دارک من را
نسوزان خورشید روشن"
التماس ویژه اش کردم
و پا گذاشتم به هیزمهاش
تک تک سربازهای تابوتیش را بوسیدم
خودم کله ام را تراشیدم
خودم
دستم را به تیر چوبی بستم
خودم
خودم را نفرین کردم
و خودم
توی صورت خودم تف کردم
جان دارک من
آتش گرفته بود
خورشید در کلاههای فلزی می تابید
[+] --------------------------------- 
[0]