فکر می کنم روانپزشکم پریود بود زیاد دیده ام زنها توی روزهای قبل از پریود افسرده و عصبانی هستند. سعی کردم آرامش کنم به ناله هاش گوش دادم و برای هم خاطره های خنده دار تعریف کردیم تا حال هر دوی مان بهتر بشود گفت هر کار می کند نمی تواند با دکتر دیگر من حرف بزند چون طرف مطبش را عوض کرده و اشاره کرد که تمام مدارک استعلام اطلاعاتی که پر کرده باطل شده و بعد از پرینترش قر زد که جوهرش تمام شده. آن دانشجوی جوانش هم نبود من هم کمی افسرده بودم دوست داشتم درباره اش حرف بزنم ولی رعایت کردم حال بیچاره خوب نبود مریض های حرفه ای مثل من می دانند گاهی باید هوای دکترها را داشت
خیلی کم درباره اش حرف زده ام این روانپزشکم زن زیبایی نیست به یک طرز جالبی کم زیباست علیرغم تمام سعی و تلاشی که می کند یعنی زیبا نبودنش یک جوری عجیب است صسورت بزرگی دارد. بزرگ کلمه ایست که آدم در آمریکا عادت می کند به آن به دیدن خانه های بزرگتر ماشین های بزرگتر آدمهای بزرگتر اسمش یک چیز قاطی آلمانی است احتمالن این ریشه ی آلمانی اش یکی از دلایل مههم زیبا نبودن عجیبش است یعنی چیزی که درش عجیب است دماغ بسیار ظریفی است که وسط آن صورت بزرگش دیده می شود دماغش به شدت سر بالاست یعنی زیادی سر بالاست به حدی که همیشه تا فیها خالدون توی دماغش پیداست مثل اکثر زنهای اینجا کم مو است و خیلی نگران پوستش است امروز یک روسری سبز دور گردنش را با یک گردنی کوچک سبز ست کرده بود. روش مورد علاقه اش است گاهی ارغوانی گاهی زرد
با آن دماغ سر بالا و چشمهای خمار و پوست صورتی بی مویش خیلی زیاد شبیه یک خوک کوچک بزرگ است از همان مهربانهای کارتونی که از اردک ها و سگها با چای و بیسکویت پذیرایی می کنند. دوباره برای دو هفته ی دیگر وقت داد زیاد حرف نزدیم تا کمی حرف می زنم جور دیوانه واری تایپ می کند. شرطی شده بیچاره
[+] --------------------------------- 
[0]