و میوه فروشها معنای هیستامین را نفهمیدند
وسبیل
عادت داشت
و برای سبیل
توت فرنگی
دانه ی قرمز رنگی بود
که با صدای چلپ
به هیچ خیس سبزی بدل می شد
و برای سبیل
بستنی مفهومی
اکبر مشدی بود
سبیل
روی پشتش جای چاقو داشت
سبیل روی صورتش جای چاقو داشت
سبیل
پیاز را
با مشت می شکست
سبیل بیل داشت
و شبها را
روی دستمال قرمزش می خوابید
یک روز صبح
سبیل دید
بیرون پنجره
ردیف
توت فرنگی ها
با بالهای توری صورتی رنگی
روی سیمها بودند
سبیل خیلی وحشت کرد
سبیل
کاملن فر خورد
سبیل
کاملن فر خورد
[+] --------------------------------- 
[0]