پست قبلی این بلاگ پست یازده هزارم این بلاگ بود از شمردن تعداد پست هام خسته ام. خیلی خسته ام و همیشه معمولن خوابم می آید. چقدر باید درباره ی یک موضوعی نوشت تا آن موضوع تمام شود. چرا فقط منم که از مصیبت خسته می شوم و مصیبت از من خسته نمی شود؟ چرا هر شب مثل شوهرهای معتاد چاق هن هن می آید از تختم بالا؟ ساداکو قرار بود هزار دنیای کاغذی بسازد من یازده هزار بیست هزار درنای کاغذی ساختم و مصیبت نرفت. دنیا زیبا نشد. چیزی تغییر نکرد. قدری مردم را غمگین کردم کمی خودم را تحلیل تر بردم بیشتر پیچیدم از خودم و بیشتر در راه رسیدن به نرسیدن پیشرفت کردم من توی پست چندم خوشبخت می شوم؟
[+] --------------------------------- 
[0]