در خیال من اسبی
جای هر چهارپاش زخمی داشت
و با زخمهاش راه می رفت
اسب
در خیال من
با زخمهاش
جای پاش
راه می رفت
و طبعن جایی رد سم
رد مسمومی از رنگ زرشکی و قرمز داشت
و در خیال من
اسبی
با چار زخم
جای چار پاش
آنقدر دوید
تا تمام رویای من را قرمز کرد
بعد
روی زخم هاش
جوراب پانمای پاریزین پوشید
لنگهاش را باز گذاشت
و عابرینی را
با تمسخر نگاه کرد
که هر لحظه
قرمز و قرمزتر بودند
[+] --------------------------------- 
[0]