به صورت تلخی
حقم این بود
به صورت تلخی
جدا شوم از دنیا
و تکه های خون آلوده ای از من
بماند بر
و دریاچه های نه چندان
شود از خون
و مردم در آن
قرمز شوند
و تنها بمانند در کناره هاش
و هر دریاچه ای
خورشید داشته باشد
خورشید باکلاس
تمیز
سرخ
و سرخی بیش از
اندازه ی مردم
خورشید دریاچه را
به خنده بیاندازد
[+] --------------------------------- 
[0]