کسی که آب دریا می فروشدگاو است. با پرده های تکه تکه ی قرمز/توی چشمهاش
دنبال دنیا مردم
به خانه ی من رسیدند
- تو چی می فروشی علی؟
- آب دریا را می فروشم آقا
صدایم نازک بود
و هر دوتای دستهام می لرزید
ترسیده بودم
و دانه های ریز و قرمز ماهی
توی چشمهام بود
- نمی شود گفت می رقصید
رقصیدن بد نیست ولی تکراری ااست آدم تکراری
دفن خواهد شد
من از فراموشی می ترسم-
گفتم
"بفرمایید"
گفتم "شما هم از دنیا لطفن..."
وبعد خنده ی ریزی
زبان دنیا اینجوری است
باید آهسته
آهسته
آهسته بود دنیا را
گفتند
"آم..."
و باز گفتند
"آم..."
و کاسه ی آب دریا را
به من پس دادند
[+] ---------------------------------
[0]