روحی می رود
بر من بیچاره ی دریاچه
هر شب
و عکس آبی رنگش را
بر من
و ماهیان ریز نقره ای رنگم می گویند
"وای وای
این همان زنی است که تو
یادت هست دریاچه ی بیچاره؟"
نگفته بودم ولی
که ماهیان بسیاری
علی الخصوص وقتی
روحی
- تو این چیزها رو نمی فهمی
تو
آرومی
سفتی
کوهی
غزالی می رود بر من بیچاره ی کوه
غزالی نرم
خودش را به سنگهام می ساید
- دخترک
همینجا بود
مسترس
توی دسترس
روحی می رود
بر من بیچاره ی دریاچه
هر شب
و عکس آبی رنگش را
بر من
- کاشکی نمرده بودم
کاشکی نمرده بود
[+] --------------------------------- 
[0]