AMC
قرار بود ترمیناتور باشم
با همان دستکش سیاه قوی
روی دست فولادی
و چشمهای براق قرمز
که معنی هیچ چیز جز تو را نمی فهمد
- تو ظریفی
بچه ای
باهوشی
خنده داری
موهایت توی صورتت می ریزد
گریه می کنی
شجاعی
ابلهی
ترسویی-
دستم زیر چرخ ماند
از چشمهام گلوله ساختم
موتور سوار شدم
درست عین بازی
به حرفهای بی ربط مردم
نگاه کردم
گفتم
تو
امید فردایی
و فردا
وصل خایه های من بود
فردا برای من نابودی است
برنامه ی من را
برای مردن نوشته بودند
Thumbs up jack
صفحه ی قرمز بسته شد
کم کم
زنده می مانی اما
فیلمی که آخر شد
تا ابد
به اسم من خواهد بود
[+] --------------------------------- 
[0]