Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 

قطار حلب
تکه هایی از
دختری با کلاه سایه دار  را با خود برد
روبان صورتی رنگ کیفش را برد
دستبند زرد کم رنگش را برد
گیره های سیاه جورابش را برد
و سوتین های کرم رنگش را برد
و جوراب های رنگ پاش را هم برد
قطار حلب
تکه تکه
تمام ش را برد
لبهای کمرنگش را برد
چشمهای بی حالتش را برد
دستمال کوچکش را برد
و حرفهای کوتاهش را برد
تمام جونم هاش عشقم هاش

- و بین هاش هاش
دستهاش هم بود -

و قطار حلب
از هاش ها پر شد
و تکه های هاش
زد بیرون از پنجره هاش

باد توی ایستگاه خالی
با تکه های کاغذ مشغول بازی بود

- حلب اسم شهری است در جنوب که شمال آفریقاست مردم عجیبی دارد و داستانهای متفاوتی از آن ولی قطار حلب چیز عجیبی است کاش نقاش بودم کاش یعنی ایستگاه کاش نقاش داشت یا کاش کسی در قطار حلب باشد حرف بزند باهاش -

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM