- این آقای امشبی آدم گرانی است ساده راضی نمی شود همیشه یک قورتش باقی است. یک بار می گوید کم بود بعد می گوید طولش داد آن دفعه می گفت کز کرده بوده نشمه ی کذا یا می گفت بوی چاروادارها را می داده کز نکن آن گوشه حالا تازه شستمت دم بخاری عرق می کنی داستان می شود باز
لنگ لنگان غر می زد و راهرو را کش می داد. من به صدای کشیده شدن ژاهایی سنگین توی کوچه فکر می کردم
[+] --------------------------------- 
[0]