امروز یک دختر هندی وحشتناک دیدم زشت نبود ولی دقیقن شبیه الهه ی سیاه رنگ مرگ هندیها بود انگار دستهای اضافه اش را و خنجرهایش را زیر لباس صورتیش قایم کرده باشد حلقه ی طلایی رنگی به دماغش داشت با نگینی به رنگ دردو شک ندارم که هر چهار خنجرش ردیف زیر میز بود قرمز آبیزرد و من مردان قوی هیکل سبیل داری را می دیدم که خاضعانه از برابرش می گذشتند
گفت
"از دیوی شبیه تو خون می خواهم"
لبخند زدم
"بلاد ما غربت است خانوم
آجر دیوار ما دراکولاست
اگر این زنجیرها
به تابوت ما نبود
مرده های ما
زنده های شما را
خورده بودند"
[+] --------------------------------- 
[0]