هانی بانی
خرگوش دره ی کوچک را
head shot کرده اند
کلاه سیاه براقش
بر زمین افتاده
و پاهای صورتی رنگش
آرام می لرزد
خرگوش می داند
دماغ قرمز مرطوبش
خشک خواهد شد
و نفس های مرتبش
به شماره خواهد افتاد
- آرام نگاهم کرد و گفت "قول دادی مواظبم باشی خائن قول دادی مواظبم باشی
و خونش آرام و در تمام
توی دشت می رود
و دشت
مثل اینکه
آبجوی خنک خورده باشد
آرام
می گوید "آخیش"
- آرام نگاهم کرد و گفت "خون من را از زمین پس بگیر و مرا در فریزر به خاک بسپار همانجور که قول داده بودی"
تیره شدن نگاه
علامت مردن نیست
بی حس شدن دستها
و لرزش بی دلیل پا
مغز پریشان و
خون روی پیرهن
نقش کسی توی آفتاب که محو و کوچک می شود اشاره می کند که مرده ای و چشمهات باس بسته شود
- آرام نگاهم کرد گفت "حیف که دیگر وجود نداری" بعد بلند شد و لنگان به قسمت یخچالها رفت
[+] --------------------------------- 
[0]