شیطان مهربانترین فرشته ها بود
گربه های گم شده را به خانه می رساند
و برای دختربچه های هراسان
داستان آهسته می گفت
مردهای گناهکار را می برد راه راست
خدا نامردی کرد
دست روی نقطه ضعف هاش گذاشت
و با آنکه می دانست
به شدت بازی کرد
شیطان
دوست داشت لباس باربی بپوشد
دوست داشت دافی باشد
دوست داشت برود بهشت
کتاب بخواند در کنار ساحل
خدا نخواست
خدا گفت
"برو شیطان
برو پسرم
من تو را مهربان دوست ندارم"
[+] --------------------------------- 
[0]