دستم را پس داد و صاف به صورتم نگاه کرد. "چته جوون؟ برنامه نداری تمومش کنی؟ چیتو من بخونم؟" پلک زد پلک زد "اینجا نقطه است ببین آه آه... مشیت رو که نمیشه به هم زد هی بهت می گم آروم بار اول گریه کردیم برات مراسم گرفتیم خودم نوحه خوندم سه ماه سیاه تنم بود بار بعدی اومدی گفتیم کار داشته دنیا, شربتت دادیم بار سوم برات کتاب خوندم خودم. حالا دیگه هر رو می آی فرار می دی مشتری هامو بابا الاغ زبون نفهم نادون مردی تو برو سر قبر یکی دیگه زامبی باش ما زندگی داریم"
[+] --------------------------------- 
[0]