شب واقعن واقعیت داشت
شروع می کنند به سرد شدن
از تمام جهات گوشه هام
و یخ
در کمال آرامش
به صورت
بی تجملی
مخفی
جنبش داشت
- و جنبش یخ
بدترین جنبش هاست
سبیل ندارد
تفنگ ندارد
و مشعل چاره اش نخواهد بود
چیزی که یخ سوزانده
سوزانده
دیگر
نه گاوی
نه گوساله ای
نه سرگین داغی
نه شبنمی -
ایرهای چاق سفید
و تکه های کلمه
که از انتظار می افتند
بلورهای متقارن ساکت
اشکال معصوم ناشی از رشد برخالی
و خالی که روی سینه ی کسی بوده
یا روی کون کسی
یا گوشه ی لب دیگر
خاطرات هم یخ می بندند
- سرما گرماست
نمی فهمی تا
تا یخ نبسته ای
[+] --------------------------------- 
[0]