بیا با هم صمیمی باشیم من ارتباط خودم را نمی فهمم یعنی تو فکر کرده ای قرار بوده از اول؟ برو ...نمی شود که پس چرا فقط من چرا فقط در من چرا اینطور؟ بیا با هم صمیمی باشیم تو خوب گنده تر بودی و همینجو تخمی مثل من که تخمی نوشته ای و من کلن کلمه ی سرگردان بوده ام به حالت انزجار مطلق در تمام جمله هام خوب؟ بعد آنوقت مثل نویسنده ها به کلمه ی من علاقه مند شده ای و جای من را هی عوض و عوض کرده ای برو... نه بابا... همینجور تفریحی؟ بیا با هم صمیمی باشیم من اگر قرار بود کلمه باشم که کار خراب بود الان تو توی جمله ی منی و بر می دارم می گذارمت جای سخت
چطور شد؟
آم .. من چاره ای نداشتم
ناراحتی؟
همیشه
توی چشمهای من نگاه کن هوی با تو ام توی چشمهای من نگاه کن
محکوم در صدای گریه شکسته می شود
[+] --------------------------------- 
[0]