طبر
تازه تاب تن به من زده است
تازه یادم آمد
زن لخت دوست داشتم
و پاسور اقبال من
سور من بی بی بود
دارم به دنیای آس های تنهای خاج
به دلهای باد کرده ی قرمز
به رویای خشت
و نفرت پیک بر می گردم
نوشیدنی از حالا
اسکاچ گرم
بدون هیچ یخ خواهد بود
من از مردن
نمی ترسم
"خدایا منا بخور"
[+] --------------------------------- 
[0]