خشونتی ذاتی که در من بود
به خرمای موهای نخلها گرفت
و کویر سرد
از آتش سینه ها روشن شد
"این سرمایه ی ملی است که توی دود کشها می سوزد
و این عقاب ملی است
که دیوانه ی دود
و این مرد معتاد ملی است
در جوب ملی
سرش روی کفش ملی اش
که رویای ملی می بیند"
این ها همه در منند
منم
و این دشت ساده ی پر از آهو
دو تا چمدان کهنه
که بهتر است یکی باشد
و حرفهای ملی
که روی ده هزار دود کش غمگین
می سوزد
رویای ملی من را
پس بدهید
جاکش ها
[+] --------------------------------- 
[0]