همیشه فکر می کردم فرشته این شکلی باشد. دقیقن همان شکلی بود یعنی همان شکل قبلی بود و نبود اختلافش این بود که نمی توانستی دقیق شوی درش یعنی می توانستی ولی نمی شد. مثلن من زیاد دقییق شدم به آن تکه ای از موهاش که ریخته بود روی سینه هاش و بعد روی پشمهاش و با پشمهاش قاطی بود نمی توانستم گیس های یک متری را از موهای چهار سانتی تشخیص بدهم. خیلی عادی نزدیکم شد و دور من چرخ زد. جدن فکر کردم که قرار است بمیرم ولی نمردم همینجور چرخم زد دماغش را بالا کرد و گم شد
[+] --------------------------------- 
[1]