فکر می کنم که لحظه ی نگفتن لحظه ی خیلی مقدسی است. یعنی بهتر است آدم هیچ چیزی نمی گوید و بعدش با خودش حرف می زند شانه هایش را می اندازد بالا و لبخند می زند و صبر میز کند که دنیا بیرون او اتفاق بیافتد. بچگی آدم اینجوری نیست صبر ندارد همه اش باید اضهار کند خودش را درباره ی همه چیزی ولیبزرگ که می شود آدم گاهی احتیاجی به ابراز کردن خودش ندارد ابراز نکردن همیشه هم بد نیست مثل این است که آدم شکلاتی را در دهانش بگرداند و راجع به شکلات فکر کند. غم هم همینطور است باید آدم ک کم درباره ی غم فکر کند و بگذارد غم قوام بیاید
[+] --------------------------------- 
[1]