در حیاتی که شبیه مرده هاست
و هیئت ها
با مردهای چاق
و پیرهنهای بینوای بادمجانی
روی چوبهای لاغر بلند
و رد سفید عرق
بر پهلو
مردای غمگین بی ادعای فکور
پیش می آیند
سرها خم
پنجه ها روی پیشانی
و بلندگوی دسته mono است
فریاد می کشد درباره ی زمان امضای شهادت-نامه
و مردم
حرفهای کش دار را
در خود
تکرار می کنند
پاهای تابستان
لخ
بر زمین کشیده می شود
و بوی طبخ
معمول پنجره هاست
- حسین
پا برهنه بوده
تشنه بوده
تنها بوده
در لباس فرم امامت
که سنگین بوده
و گرم بوده
و مخصوص تنهایی بوده
- حسین
ناامید بوده
خانواده ی شهید بوده
چشمهای ملامت گری داشته
- صدای جر خوردن آدم از شمشیر
و صدای جر خوردن آدم از شمشر
شب شده
مردهای غمگین و
زنهای ساکت
شام خورده اند
از شب
صدای فریاد گربه می آید
[+] --------------------------------- 
[0]