و کسی آمد از دریا
که خیلی سکسی بود
و اصرار داشت من توی دنیا بمانم
بدون اغراق زیبا بود
یادم نمی آید
شاید دلم نمی آید
شاید صلاح نمی دانم بگویم
ولی یادم هست
کمی از دکل کوتاه تر بود
خودش
محکم بر دکل چسبید
و با بوسه از کشتی آویزان شد
و سوی عرشه ها آمد
به سربازانم گفتم
"برادران
خوارمان گاییده است
"این یکی همان اژدهای کذایی است
بیدار شدم
دوست ندارم که
"اژدهای کذایی رویاست"
ملوانها روی عرشه می رقصیدند
[+] --------------------------------- 
[0]