میانه ی سال
از میان کجا گذشته بود؟
و من چمدانی را
که توی آب انداخته بودم
با سکوت نگاه می کردم
خدافظت مرد نگهدار
تو خوب بودی
و مثل یک مسلسل خوب
تا دانه ی آخرین گلوله جنگیدی
و هر چه بورگاندی غمگین
توی قمقمه بودت
نوشیدی
نگذاشتی کسی
هیچکدام از زنده ها
شکسته ات را ببیند
برو ددی برو
ما
روی پل مانده ها
آنجور که دوست داشتیم نمی شویم
فرزند شاعرت لوله اش را از لای پای زنها بر
و فرزند رزمنده ات سیگارش را از دهان کجش در
بهتر
بهتر
زندگیمان را می کنیم
بد
بهتر که مرده باشی
برو ددی برو
تو دیگر تمام شدی
داستان بازی بچه ها در ساحل
و داستان دویدن
و داستان مرد محکم رویای بچه ها تمام شد
تو دیگر تنها چمدانی ددی
تعدادی شعر وامانده
عکسهای بی معنی
داستان قصه های خوشگل برای بچه ها در شب
و داستان گریه های مردانه
برو ددی
برو تا دریا
ما همین چند دقیقه
روی پل می مانیم
برو ددی
برو چمدان عزیز
دنیا دارد صدا می زند من را
میانه ی سال از کجا گذشته؟
کجای رودخانه بود که چمدان را انداختیم؟
[+] --------------------------------- 
[0]