اشتباه نکن عزیزم
کسی که مرده
شخص ثالث نبوده
و مال من هم نبوده
- یعنی بوده شخصی بوده حالا قشنگ در یکی از داستانهای من که وقتی داشته اگر وقت داشته روی هر چه داشته
داشته
گریه می کرده
داشتی؟
فهمیدی؟-
و وکیل هم ندارد
- طبیعتن اشخاص داستانی من اغلبن جنده و هرزه و کونی و قاتل و خونی هستند ولی تو چون خواننده ی زیبایی بودی یکی خوشگلش را برات ساخته بودم که دراز دراز می کشید و تا صبح برایت توی رختخواب قصه می گفت وکالتش را هم به من نداد و داده بود به تو, مرتیکه ی احمق -
پلیس هم ندارد
- اهل این حرفها نبود الاغ از تمام کتابها حافظ را و از تمام دخترها خاک تو سرش-
من دوستش داشتم
- انقدر دوستش داشتم که تمام جنده های ریز و درشت داستانهای دیگرم خاک گرفته بودند من با تبختر تکیه داده بودم به مبل پلنگی و با تحقیر نگاهش می کردم که پای تو را گرفته بود در بغل و گریه می کرد اشتباه کرده بود چاره ای نداشت ما نویسنده ها اول داستان می دانیم سرنوشت کدام قهرمان داستانمان مردن است-
من دانای اول این داستانم عزیزم
درست یادم هست
مردی که خواننده های ابله
صداش می کنند شخص ثالث
همان کسی که
وکیل نداشت
و پلیس هم نداشت
از همان ابتدای اول داستان
با او
درباره های تریلی
اتمام حجت کرده بودم
[+] --------------------------------- 
[0]