پیاده برم
فک می کردم چقدر از پیاده رفتن تو خیابون تهرون دورم. از پیاده گز کردن چهارراه ولی عصر تا سر نواب حرف زدن فشرده ی تند تند با خودم ورق زدن کتابا نگاههای بیگانه ای به دخترها قهوه خوردن تو کافه ی گودو بحث مزخرف با آدمای غریبه تو تئاتر چار سو تو سینمای شهر فرنگ نفس کشیدن توی لاله زار ول گشتن تو چارراه حافظ نه حافظ هشتاد حافظ شصت و هشت حافظ مهران کیت نوار کومودور فروشگاه آراد چقدر دورم از نوشتن اسپرایتهای شونزده رنگ تایپ یه انگشتی برا پریدن یه ماهی مربع سبز فکر می کردم چقدر دورم از شیرینی فرانسه قهوه خوردن روپا به عشق دیدن مردم موزه ی هنرهای معاصر کافه ی بالا همون پای شیرینی فرانسه چایی توی فنجون چینی گدار تارکوفسکی کوبایاشی اوزو کوروساوا دعوای فیلم فرانسه و آمریکایی چقدر دورم از پاریس تگزاس نسخه ی سانسور خیلی کیفیت داغون تو جهاد دانشگاهی دانشگاه با زبان داغون پیاده رفتن تو خرابه گریه کردن. چقدر دورم از اون شب بعد تئاتر نمی دونم کی التماس خدا کردن که کاشکی کاشکی نمایشنامه بنویسم چقدر دورم از دنیا
فک میکردم
چقدر همیشه
دورم
دورم از دنیا
چقدر بهانه های بیخود دارم
برای گریه کردن
میون سینه های کسی
توی خاطرات کسی
توی خواب خودم
فک می کردم چقدر همیشه محتاجم به اینکه نمی دونم به چی و به اینکه اون کت زرده ام رو بپوشم با شلوار جین کمرنگم زیرش یه تی شرت سفید کیف سورمه ایم رو بندازم دوشم
را برم
را برم
را برم
برم
دور شم از دنیا
[+] --------------------------------- 
[2]