پارو شکستگان
(1)
ای کاش بازوی من شکسته بود و خوب نمی شد
و پارویم نمی شکست که بند خورده نباشد
(2)
پارو وسیله ای شخصی است
و سیله ی* شخصی
نباس شکسته باشد
(3)
شکستن پارو
حکایت آن تفنگ دسته نقره است
بدون آنکه فروخته باشی
(4)
ناخدا به تخمم
(5)
موسی
موسی
کجایی؟
(6)
اگر بگویی
"با دستت ..."
سخنت نصفه خواهد ماند
* به باغ اندر کنون مردم نبرد مجلس از مجلس
به راغ اندر کنون آهو نبرد سیله از سیله
فرخی
[+] --------------------------------- 
[0]