سیبل سبیل دار
ولنتاین قرمز
مغازه ی قصابی است
به صحنه های بعد کادو هرکدام که فکر می کنم احساس می کنم که شعر را باید اینجا شکست و درباره ی شکست حرف زد شکست مفهوم تکراری و زیبایی است و من به زیبایی احترام می گذارم یعنی قرار گذاشته ام با خودم که زیبایی را دوست داشتم و این شعر از این به بعد اصلن زیباییست
ساطور
ساطور
التفات ساطور به استخوان گردن
و لرزش چشمهای غمگین
"اینجا گاوی بیدار است
چرا وقتی کشتی به قدر کافی چشمهام را نگاه نکردی؟ "
مکالمه ی گاوها با ساطور داستانی تکراری است ولی هیچ کس نگاه چشم نمی کند این شعر از این به بعد پر از تمثیل و اشاره است
در مغازه ی قصابی درختها نمی رویند
قرمز برای درخت ضرر دارد
و نعره ی گاو ضرر دارد
و بوی لخمی تن هم
در مغازه ی قصابی گربه ها و سگها هستند
مکالمه ی گاو تمام شد بلند شد با همان هیکل تشریحی و چشم های خون دار و نعره ی در گلوی بریده زندانی ساکش را برداشت و از مغازه بیرون رفت. رفت و توی خیابان پاستور خانه گرفت
[+] --------------------------------- 
[0]