خوابیده بودم
آفتاب بود
و من به رفتن ایرهای چاق
از آسمان کوچکم راضی نبودم
دنیا گذشت
ابرهای چاق گذشت
آفتاب گذشت
شب شد
و باران بارید
و گیاهان خوبی
در من جوانه زدند
صف کلمات کوچک
از کنار سرم گذشت
و مورچه ها
در سرم لانه ساختند
من
تسخر زدم به سنگها
چرا که جوانند
و تسخر زدم به کوه
چون به قدر من
آفتاب نبود
باز آفتاب بود
و باز من
باز آفتاب بود
و باز
[+] --------------------------------- 
[0]