مثل علفهای سبز پیچیده بر مجسمه آرام با صدای آرام خس خس از محاذات ساقت می آیم بالا لطیف و مرطوب و سرد
و تو
خارش من را روی ساقهات و رانت احساس می کنی دو سوی
دستهام ناشیانه شانه ات را می چسبد
و تو
ناشیانه صدا می کنی در
هق
و علفهای سبز آرام
با پشمهای تو قاطی
با دستهای تو قاطی
با سینه های تو قاطی
قطعن
من
وجود نداشته ام
راحت بخواب
خاک علفهای تازه می سازد هر
به آسانی
[+] --------------------------------- 
[0]