بیغات
God من را دید
و بوسم کرد
و بغل گرفت من را
و وانمود کرد
فکر هیچ چیزی جز من نیست
من
- من قبلن پیامبر بودم
اویس قرنی هم بودم
حضرت علی هم که البته
و یک طبق از شعرهای عرفانی
غیر آن اینکه
خیلی قبلن هاش
به وصال حق هم
و حق از
پساتین محترمش همچین
خوب شیر داده بود مرا-
گفتم
"یا حق
این مقام جدید دیگر چیست؟"
او
- همیشه وقت گفتن صدایش می لرزید
و این لرزش آرام
از سمت شانه هاش
به جوارحش منتقل می شد
و با جوارحش
من را-
گفت
"حرف نزن
تنگ شده دلم فعلن بیا کمی صمیمی تر باشیم"
از جهنم تا آغوشش
کلی را
سینه خیز باید می رفتم
[+] --------------------------------- 
[1]