مثل الباقی هیولاها
قلبی پر محبت دارد
و عشق خون و گاز گرفتن و اینهاست
اولش که قهرمان داستان را می بیند
- قهرمان بیچاره ی داستان من هستم -
ستاره ای بر
پیشانیش روشن می گردد
و بخار متصاعده در
پنجره هایش
نشانه ی خوبی است
می خورد آدم را
و بعد دهانش را پاک می کند
"گمشو
حالم به هم خورد"
[+] --------------------------------- 
[0]