همینکه همیشه
با همان اسپشال افکت همیشه می آید
با ستاره ها و
رعد و برق و
قورباغه هاش
و اینکه
بوی مرداب آدم
عوض می شود با صدای قدمهایش
جای شکرش باقی است
و گرنه زحمت آن همه ماهی
گردابی از پروانه های طلایی و قرمز
و ریختن برگ پاییزی
بیخودی
می شد
همینکه می آید
ددر همان تکه ی خانه
که جایش خالی است
حواسم نبود
همین الان باید
صداشس کنم بگویم بر
گرچه آمدنش با
نیست
آمدنش مثل گوشوار
به گوشهای خودش بسته است
[+] --------------------------------- 
[0]