نگاه من کرد
و گفت
- تمام زندگی من
در همین نگاه کردنها و
گفتن ها اتفاق می افتد -
نگاهم کرد
خیلی ملامت بار
و گفت
"درست است که دیوانه ای"
- به این دیوانه بودن خودم هم عارض بودم -
ولی وقتی
بوسم می کردی
- چقدر این بوس همیشه اتفاق کوتاهی است چقدر تمام که می شود آدم احساس می کند که حرفهای نمانده مانده و -
وزنت را
انداخته ای روی دستم
اوف
برو گمشو
- چشم -
[+] --------------------------------- 
[0]