خدا در مقدمات فلسفه موجودی است که می تواند برعکس بنده ها که نمی توانند یعنی مقام توانستن یک مقام بلندی است که بعدها آن را به عهده ی آدم گذاشتند یعنی می تواند آدم می تواند حالا از یک ور دیگر ما با دنیایی طرف هستیم که در آن آدم عمومن نمی تواند و خدا هم در نگاه واقع بینانه وجود ندارد که بتواند در نتیجه با نتوانستن تعریف می شود. و بودن حسن است مثل آدمهایی که از بودنشان خوشحالند و خدایی که بودنش برایش کافی است. این اصلن دنیای بهتری نیست دنیای قبلی هم دنیای بهتری نبوده...
[+] --------------------------------- 
[0]