سمانه
لباسهای کوچکش را پوشیده
چادرش را در کمر زده
رفته با بیلچه های کوچکش
بار کند دنیا را
من
دنیایم را
توی جیبم می گذارم
- من خفن هستم
می بینی؟
اینجور نیست که خوار و ذلیل و اینها باشم
حالا
آن دفعه قضیه فرق می کرد
خوب
فی الواقع مشکل از اینجا بود که تو
لباسهای کوچکت را-
تو که جیب نداشتی آن موع
چطور دنیایم را
توی جیبت گذاشتی؟
[+] --------------------------------- 
[0]