اولش بهانه می آورد
شب مثل شابلون کهنه ای ماه را کشیده
الان
برای هال و هول
دستش را
در کمرگاه آبشار انداخته است
از آن گذشته
شب اصلن وقت خوبی نیست
تازه من
خوابم می آید
شب پر از ابرهای مشکوک است
این را گفت
کونش را
به من تکیه داد
وبعدش خوابید
شب مثل مردهای تنها
تکیه داده بود به پنجره
انگار خودش اصلن
آبشار ندارد
[+] --------------------------------- 
[0]