تریلی بزرگ داشتم
تو رو سوار می کردم
محض پا رکابی
چشات خمار
سرت رو
بزاری شونم
بخ
دنده گاز
رد می شدیم از همونی دنیا وو
از آدمونای نصفه اش
از هر کی
تمون تاریکش
صاف صاف می شد دنیا
با فقط
ردای گزگز کج مج
رد خطای تریلی
بعد کنار یه "هیچ"
که قبلن یه
درخت گنده بوده می شستیم
یه "هیچ"
که قبلن پرنده بوده
برامون می خوند
می گفتم
"رخت و بکن بچه
خیالت راحت
غریبه این ور ها نیست"
بعدم آتیش و
روشن می کردم
[+] --------------------------------- 
[0]