Persian based weblog dedicated to literature and cultural interests author prefers to be called as Ali Chelcheleh if you are not inranian try my ENGLISH SITE 

 
  صدای بال چلچله ها ابرا رو برونه یه روزی
 

 
 
 
شرط شعر

همیشه یک دعوایی در پس زمینه ی شاعری هست سر این که کی شاعر است و کی نیست و چی شعر است و چی نیست. خیلی وقتها شده من ریده ام به کسی که اینی که نوشته ای شعر نیست و برعکسش یادم می آد خیلیها سر این قضیه ریده اند به من. خودم فکر می کنم شعر یک پدیده ی ادبی بدون مرز است در نتیجه تنها چیزی که می تواند شعر نباشد یکی چیزهایی است که ادعای شعر ندارند دیگر هم چیزهایی هستند که ادعای ادبی ندارند فی الواقع مطلق شعر متنی مطلقن و اختصاصن و تنها ادبی است که به شدت بر شعر بودن خودش تاکید می کند. ولی این نیست اتفاق دیگر شعر مخاطب است. مخاطب یک موجود غیبی است هر کمس است می تواند انتخاب شود یا شعر را انتخاب کرده باشد . می شود دیوانه ی پریورتی باشد که دنبال گزاره ی "شورت بزرگ مامان کون گنده ام" به شعر رسیده باشد. یا علاقه مندی که برای تفریحات دنبال شعر تازه می گردد. اتفاق اصلی شعر در ضمن خوانش این فرد از شعر حتی اگر شعر شعر مطلقی باشد که درباره اش گفتم هم اتفاق مطلقی نیست. خواننده ممکن است برداشت عاشقانه از شعر داشته باشد و لذت ببرد یا با تصویرهای سکسی تحریک شود و جق بزند. هر اتفاقی که در خواننده بیافتد همان شعر نیست شعر فی الواقع این آتشی است که از خواندن هیچ در اجتماع آدم می افتد در نتیجه شعر بی مخاطب تا وقتی مخاطبش را نیافته شعر نیست...

حالا شاید کمی ساده تر باشد جواب اینکه شعر چیست و کی شاعر است. اگر اتفاقی در متن منتج به شعله کشیدن کلمه در جامعه ی انسانی شدو رویه اش مطلقن ادبی تر بود شعر خالص تری است که طبیعتن ناممکن است. با این تعریف شعر "بی تو مهتاب شبی" مشیری تا وقتی برایمردم استفاده دارد و مردم برای حتی زدن مخ هم و زدن تلمبه از آن استفاده می کنند عوضش می کنند به زبان خودشان می برند شعر است. تلقی اینکه آیا شعر زیباییست فورن به این سئوال بدیهی ختم می شود که "از نظر کی؟" و سریعن به این سئوال می رسد که "چه نگاهی دارد؟" و به مقوله ی مخاطب می رسد و داستان مولف مرده و جوابش فقط بیلاخ است...

تلاش دیگر برای تعریف شاید برای من دلنشین است. بیهوده بودن این گفتن و شنیدن شاید مقوله دیگری را وسط می کشد که لذت شاعر است و لذت مخاطب می شود شاعر را اینطور تعریف کرد که بیچاره ایست که از تعریف این متن مطلقن ادبی ناشی از خودش ناچار است و از آن لذت می برد هم. چیزی شبیه رفتار جنسی خردسالی پسرها و این رفتار فی الواقع ممکن است کاملن بیهوده باشد ولی اگر محیطی پیش بیاید که ذهن مخاطب است ممکن است آن رفتار بیهوده به چیزی خجسته تبدیل شود

همین

 

   
 
  Susan Meiselas / Magnum Photos 
 

USA. Tunbridge, Vermont. 1975, Carnival Strippers

 
 

  Goolabi , Roozmashgh(Peyman) , Deep-hole , Sepia , Forb. Apple , Vaghti Digar , Pejman , Ahood , Bahar , Banafshe , Halghaviz , Hezartou , Last Jesus , Ladan , Costs , Tireh , Goosbandane , Tabassom , Aroosak1382 ,   Shahrehichkas

 
        Zirshalvari
        Welbog 
 
       Bi Pelaki (Me & Shahram)
 

   SHAHRAM