شب از
تمام چیزهای قرمز دنیا
می ترسد
از التهاب قرمز هر ستاره
از لبخند خون آلود گلها
از تکه های پراکنده ی ماتیک مردم
و از نور سیگار مردهای تنها
- مستی ام درد منو
دیگه دوا نمی کنه -
شب از شراب سرخ
از نگاه سرخ کلاغها می ترسد
" آو سرخی برای من بد است
سرخی من را
به عطسه می اندازد
و این اصلن
کنایه از چیزی نیست "
آخرش هر شب
ماه دامن شب را می زند بالا
و سفیدی را صاف
توی صورت شب می پاشد
چون شب ترسو ست
و از چراغهای قرمز می ترسد
[+] --------------------------------- 
[0]