نموری توری
وقتی دنیا
دانه های ماه کوچکش را
از خودش آورد
- اینجا یک صحنه ی زیبا اتفاق افتاده
ابدن اینجا
اصلن
کار فرم نیست
سعی کنید دانه های ریخته از آسمان را
تصور کن
هلالهای کوچکی که ریخته
بعد آن وسطها
طبعن می آید
با دکتراهایش
وینگیل وینگیل
هلالهای ریخته از موهاش
و طبعن لخت
یا بعدن لخت
یا اتفاقن لخت
یا دقیقن لخت
سمانه توی قید نمی آید-
مثل باد
از روی آبها رد شد
جای پاش
دوایر کوچک
بر آب
- آب باید اینجا ساکت باشد
برای دیدن موج کوچک از
ریختن ماه
و برای شنیدن دینگ
دینگ شعر خیلی مهمی است
مثل تیک تیله
تو طاس
صدای دینگ مهم است -
بعد رد شد
دوان تیله های و قطره ها
به دنبالش
" می روم دارم دریا
برنامه ای برای آینده ات داری؟
هوا
واقعن هوای سرخ شدن بود
[+] --------------------------------- 
[0]